۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

......!!!

بروجرد

کردستان

کردستان
اینها رو یکی از دوستام برام فرستاده! مرسی عزیزم....!
اصلا دوست ندارم و نداشتم وبلاگم جوری بشه که بخوام فقط قشنگیای طبیعت و محیط زیست و توش به تصویر بکشم اما میبینم واقعا همه وبلاگای محیط زیستی همش یا دارن سیاسی کار میکنن یا یه مشت کثیفی های محیط زیست و آدماشو رو میکنن یا اینکه برای بهتر نشون دادن خودشون و اینکه اثبات کنن که از همه بهتر و والاترن تو سر بقیه میزنن و همدیگه رو خراب میکنن!!!
واسه همین شاید دیگه جهت وبلاگم تغییر پیدا کنه و اینجوری ادامه پیدا کنه! شاید این مفید تر باشه و اگه 4 تا پست علمی هم گذاشتم توش خودم و امثال خودم که از هر چی سیاست و کثیف کاری های توشه حالمون بهم میخوره رغبت کنیم بخونیم!

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

خیال


این عکس رو چند شب پیش یکی از دوستام برام فرستاد...! و بهم گفت وقتی این عکس رو میبینم یاد خودم میافتم! اولش خندیدم و بهش گفتم دیونه ایا!!!!! اما بعدش وقتی بیشتر به عکسه نگاه کردم دیدم بیشتر ما آدما دقیقا همینجوری هستیم.... همینجوری دیگه....!
اسیر و درگیر یه سری خیالات که اسمشو گذاشتیم زندگی....! آخرشم چشم باز میکنیم میبینیم همش یه خواب یا یه رویا بوده دقیقا مثل این پرنده که زمانی میفهمه که این یه مجسمه است که میخواد باهاش پرواز کنه اما میبینه نمیتونه....!

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

تنگه تیزاب

هفته پیش سفری به شیراز داشتیم! یه شب از این شبها تعدادی از دوستان یا به نقلی آشنایان برای ماهیگیری به محلی به نام تنگه تیزاب
در حوالی شیراز در نزدیکی های شهر سپیدان رفتند!که البته ضایع شدند و دست خالی برگشتند اون هم به خاطر دعای خیر ما بود که بدرقه راهشون شده بود!!!!!!! اما ازعکسهایی که گرفته بودند واقعا دلم سوخت که چرا خودم هم باهاشون نرفته بودم و از دیدن یه همچین جایی از نزدیک محروم شده بودم!!! به جز خانوادگی هاش این چند تا عکس میمونه که میذارم براتون!!!!
خیلی جای قشنگیه واقعا! خوش به حال کساییکه اونجاها زندگی میکنن!



۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

زمزم

حدود 20 روز پیش جای شما خالی رفته بودم مکه....! انشاا... قسمت همه دوستداران بشه!
روز آخر که دیگه فردا صبحش باید میرفتیم جده برای آمدن به ایران دیگه همه کاروان به آب و تاب افتاده بودند که هر کسی هر چیزی که براش عزیزه رو متبرک کنه و همچنین از آب زمزم هم واسه تبرک حداقل یه شیشه کوچیک بیاره ایران....!!!بگذریم ازینکه تو مسجدالحرام فقط از آب زمزم همه استفاده میکردن که تو سرتاسر مسجد تو کلمن هایی گذاشته بودند...!
خلاصه اون شب همه وقتی به هتل میامدند 1-2 تا بطری دستشون بود. تا آخر شب حدود ساعت 2 بود که من و 3 نفر دیگه رفتیم که بریم غار حرا که تو ایستگاه اتوبوسای جلوی مسجدالحرام یکی از مسئولای اونجا که ایرانی هم بود به رئیس کاروانمون گفت به بچه های کاروان بگو از آب زمزم استفاده نکنن!! گفتیم چرا؟ یه ماشینی رو بهمون نشون داد گفت ماشین محیط زیست عربستان که آمده واسه آزمایش دوباره آب زمزم!انگار با فاضلاب شهری قاطی شده بوده و مشکوک شدن و اتفاقا توی سری اول آزمایشات هم شکشون درست از آب درامده که دوباره آمده بودن آب ببرن بعنوان نمونه برای آزمایش!!!!!
نمیدونم چی بگم!فقط اونجا تونستم یه لبخند مضحکانه به اطرافیانم جواب بدم...!! حال بود!
از اون جالب تر اینکه مردم خودمون خدا شفا بده واقعا به هرکی میگفتیم این آب کثیفه و نباید ازش استفاده کرد انگار نه انگار و میگفتن حالا تبرکه دیگه ....! انگار تبرک کثیف نمیشه !جوری بود که تمام کلمن ها رو از تو مسجد جمع میکردند و یا خالی میکردن !
اما متاسفانه مردم ما فقط به این فکر میکردن که اگه بریم تهران ازمون پرسیدن آب زمزمت کو چی بگیم ؟ واسش مهم نبود که اگه اون بنده خدا ازین آب بخوره و بعدش مریض بشه این واقعا خوبه؟ حتی یه دل درد ساده!!!!
تازه تو جده میرفتن بطری های خانواده آب زمزم رو که آورده بودن بسته بندی هم میکردن تا بتونن ببرن تو هواپیما!
صف طولانی پلمپ کیسه های آب صحنه جالبی بود و خنده دار در عین حال تاسف برانگیز از یه سری تعصبات مسخره!
امیدوارم واقعا که واسه هیچ کدوم از اون بندگان خدا که از این آبها خوردند هیچ مشکلی پیش نیومده باشه!
حالا از بی کفایتی محیط زیست عربستان واسه این افتضاحش بگذریم که .........!!!!!!!